امروز صبح وقتي ارسطو ومامان ومامان بزرگش از تهران آمدند من رفتم دنبالشان وآنها را به خانه آوردم .يك هفته پيش من از ارسطو جدا شده بودم و چون ناراحت بودم به وبلاگش هم سر نميزدم البته براي مشغوليت به وبلاگ خودم مرتب سر ميزدم ولي اگر به وبلاگ ارسطو مي آمدم ناراحت ميشدم چرا كه او دور از من بود ودوري او برايم ناراحت كننده است.اين چند عكس هم امروز صبح ازش گرفتم ويه چيز ديگري كه مرا ناراحت كرده اينست كه مجراي اشكي بچه دوباره بسته شده ومشكل دارد بدبختانه اين چند روز هم كه چشم پزشك ها تعطيل هستند. ...